سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند در روز قیامت، بی سوادان را ازچیزهایی معاف می دارد که دانشمندان را از آنها معاف نمی کند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
به نام خدا

بسیجی جوان پرسید:برادر،اگر زمانی نارنجک از دست کسی لرزید و به طرف بچه های خودی افتاد چه باید کرد؟

سرهنگ پاسدار نگاه عمیق و معنادار به فراگیران کرد و پاسخ داد: در این صورت ،بسیجی از جان گذشته ای چون تو خود را روی نارنجک انداخته همقطارانش را نجات میدهد.

کلاس نظری که پایان یافت شهید پورعبدی بسیجیان جوان را برای آموزش عملی نحوه ی کار با نارنجک به پشت خاکریز راهنمایی کرد.

بسیجیان فراگیر با شور و شوق برای یادگیری انداختن نارنجک به طرف میدان عملیات راه افتاده و هرکس در ارتباط با نارنجک فکری را در ذهن می پروراند.

موقع پرتاب نارنجک فرا رسید و بسیجیان فراگیر به نوبت ، اقدام به پرتاب نارنجک به دشمن فرضی میکردند ناگهان دست یکی از فراگیران لرزید و نارنجک در میان بسیجیان افتاد.

فراگیران جوان که بسیاری از آنان برای اولین بار پرتاب نارنجک را تجربه میکردند با مشاهده ی این وضع دست و پای خود را گم کردند.

اما رزمنده ی دیروز میدانهای نبرد و مربی امروز نوآموزان که کوله باری از تجربیات را به همراه داشت وبا سابقه ی درخشان خود در زمینه ی تخریب،هرگز ترسی ازاینگونه رویدادها به خودنداده بود،بی درنگ خود را روی نارنجک انداخت.

آفتاب داشت غروب میکرد،شعله های کمرنگ و سرخرنگ آفتاب در افق دور،آخرین نگاه های مربی را متوجه نوآموزانی کرد که با دلی پر از امید و نشاط برای یادگیری اصول رزمی ،تابستان داغ خود را در پادگان سیدآوا در نزدیکی تبریز سپری میکردند.

شاید در فاصله ی کوتاه پریدن روی نارنجک و انفجار آن،سوال بسیجی جوان بار دیگر در ذهن اوتداعی شد که پرسیده بود اگر نارنجک لرزیدو به سمت بچه های خودی افتاد چه باید کرد؟

مربی تخریبچی که بار دیگر،خاطرات درخشان جنگ در ذهنش جان گرفته بود به ناگه یاد دوستانی بیشماری افتاد که در لحظات حساس جنگ برای لو نرفتن عملیات یا نجات جان اعضای گروهان خود را روی انواع مین ها می انداختند.

با غروب آخرین شعاعهای سرخرنگ آفتاب در پشت کوههای سر به فلک کشیده ی میشو ، زندگی سراسر افتخار شهید سرهنگ پورعبدی نیز از حیات فانی غروب کرد.

شهادت سرهنگ پاسدار حسن پورعبدی در سه سال قبل موجی از تجدید خاطرات 8 سال دفاع مقدس در بین رزمندگان آذربایجان و همرزمان شهید برانگیخت.آوازه ی شهادت این مربی و تخریبچی بنام عرصه های دفاع مقدس از مرزهای محدود آذربایجان فراتر رفت و در قلل رفیع ایران زمین پیچید به طوری که رهبر کبیر انقلاب اسلامی در آنزمان شهادت این شهید بزرگوار را تسلیت گفت .گذشت سه سال ار عروج شهید پاسدار حسن پورعبدی نه تنها یاد و خاطره ی این الگوی ایثار و از خودگذشتگی را در غبار زمان فراموش نکرد بلکه یا سپری شدن هر روز آیینه ی شهادت این انسان وارسته را بیشتر سیقل داد.

سال قبل نیز رهبر بزرگوتر انقلاب اسلامی در اقدامی مبدرانه و همزمان با سالروز شهادت سرهنگ پاسدارحسن پورعبدی با اهدای نشان فتح2 به این ایثارگر جبهه های نبرد ومربی بسیجیان جان بر کف ضمن خوشهال کردن خانواده ی شهدا از خانواده ی این بزرگمرد هم دلجویی کردند.

سرهنگ پاسدار حسن پورعبدی ، مسعول مهندسی مرکز آموزش شهید تجلایی تبریز در سال 1384 در حین آموزش تعدادی از بسیجیان برای جلوگیری از احتمال مجروح یا کشته شدن فراگیران بسیجی بر اثر پرتاب نا موفق نارنجک از سوی یکی از فراگیران به فیض شهادت نایل آمد.

شهید پورعبدی در سال 1361 وارد سپاه شد و در مرکز آموزشی سید الشهدا(ع) و شهید تجلایی به عنوان مربی آموزشی و تخریبچی آماده به خدمت شد

این شهید بزرگوار در سال 1357از طرف معاونت مهندسی منطقه مقاومت سپاه آذربایجان شرقی به سمت مسعول آموزشی شهید تجلایی انتخاب وتا زمان شهادت خود با این عنوان خدمت کرد

بنده هم یک سال بعد از شهادت وی با این بزرگوار از زبان جانشین وی این خاطره و دیگر خاطراتی هم از وی شنیدم و آشنا شدیم و نه تنها من بلکه دل همه ی حاضران در حسینیه ی مرکز رااز یک سو به درد آورد و از سوی دیگر جوششی دیگر را در ما ایجاد کرد که غیر قابل توصیف بود

در مدت آموزش در هر صبحگاه دور پادگان را می دویدیم و بعد از اجرای مراسم به سر مزار این بسیجی پر افتخار ایران زمین که درست محل شهادت وی بود میرفتیم ادای احترام از روی عشق وعلاقه انجام میدادیم وبا خواندن فاتحه ای بر وی و دیگر شهیدان محل را ترک میکردیم و عکس شهید تجلایی و شهید پورعبدی هم که در دوطرف حسینیه ی مرکز قرار داشت در هرنمازبار دیگر چشمان تمام بسیجیان را گریان میکرد.



نظرات دیگران: نظر محمود عراقی ::: سه شنبه 87/5/29::: ساعت 2:26 صبح

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 12
بازدید دیروز: 42
کل بازدید :1281220

>>امکانات این وبلاگ<<

وب خوان این وبلاگ

پروفایل این وبلاگ

عناوین مطالب بایگانی نشده

لینکستان این وبلاگ

خانه

راهنمای استفاده از این وبلاگ

دانلود برنامه های رادیو جوان

عناوین مطالب بایگانی شده

قوانین این وبلاگ

بخش متخلفین


>>نظر سنجی<<

پخش اینترنتی  زنده رادیو

پخش زنده ی رادیو جوان ورود به سایت رادیو جوان

پخش زنده ی رادیو قرآن ورود به سایت رادیو قرآن

پخش زنده ی رادیو معارف ورود به سایت رادیو معارف

پخش زنده ی رادیو ایران ورود به سایت رادیو ایران

پخش زنده ی رادیو صدای آشنا کانال اروپا ورود به سایت رادیو صدای آشنا

پخش زنده ی رادیو صدای آشنا کانال آمریکا ورود به سایت رادیو صدای آشنا

پخش زنده ی رادیو صدای آشنا کانال آسیا ورود به سایت رادیو صدای آشنا

پخش زنده ی رادیو پیام ورود به سایت رادیو پیام

پخش زنده ی رادیو گفتگو ورود به سایت رادیو گفتگو

پخش زنده ی رادیو فرهنگ ورود به سایت رادیو فرهنگ

پخش زنده ی رادیو تجارت ورود به سایت رادیو تجارت

پخش زنده ی رادیو ندای اسلام ورود به سایت رادیو ندای اسلام

پخش زنده ی رادیو ورزش ورود به سایت رادیو ورزش

پخش زنده ی رادیو سلامت ورود به سایت رادیو سلامت


>پخش زنده رادیو استانی<

پخش زنده ی رادیو اصفهانپخش زنده ی رادیو اردبیلپخش زنده ی رادیو اراکپخش زنده ی رادیو ارومیهپخش زنده ی رادیو ایلامپخش زنده ی رادیو اهوازپخش زنده ی رادیو تهرانپخش زنده ی رادیو بوشهرپخش زنده ی رادیو بجنوردپخش زنده ی رادیو زاهدانپخش زنده ی رادیو رشتپخش زنده ی رادیو خرم ابادپخش زنده ی رادیو سنندجپخش زنده ی رادیو ساریپخش زنده ی رادیو زنجانپخش زنده ی رادیو قزوینپخش زنده ی رادیو شیرازپخش زنده ی رادیو شهرکردپخش زنده ی رادیو مشهدپخش زنده ی رادیو کرمانشاهپخش زنده ی رادیو قمپخش زنده ی رادیو یاسوجپخش زنده ی رادیو همدانپخش زنده ی رادیو مهابادپخش زنده ی رادیو یزدپخش زنده ی رادیو سمنانپخش زنده ی رادیو خراسان جنوبیپخش زنده ی رادیو کرمانپخش زنده ی رادیو گلستانپخش زنده ی رادیو بوشهرپخش زنده ی رادیو البرز


>> درباره خودم <<
محمود عراقی
اینجا محمودعراقی مینویسد و نقد میکند وگاهی نقل میکند وبه قول یک گوینده خوب گاهی غر هم میزند،میگویداگر این فعالیت در راستای ترویج فرهنگ عاشورا و انتظارفرج و مقابله با جنگ نرم دشمنان اسلام و نظام و به عنوان سرباز سایبری آقا باشد همه اش عبادت است ،عاشق رادیو است،میگوید از دوران کودکی رادیو گوش میداد و کودکی اش روی موج AM گذشت و نمیدانست موج FM هم وجود دارد چون رادیو جیبی اش فقط موج AM را داشت. از سال 84 به صورت اتفاقی موج FM را پیدا کرد و بر اساس کیفیت خوب صدا و کیفیت خوب برنامه ها کلی شگفت زده شد و رادیو جوان را پیدا کرد.از آن زمان به بعد تمام وقت شنونده شبکه رادیویی جوان شد و در یکم اسفندماه سال 1390 به عنوان شنونده منتخب رادیو جوان معرفی شد و در 28 خردادسال 1391 افتخار داشت سایت رادیو جوان را افتتاح کند، میگوید رادیو تنها رسانه ای است که به مخاطب احترام میگذارد ،گاهی وقت ها به آینده ی رادیو خوش بین نمی شود و میگوید ممکن است رادیو در دنیای دیجیتال آینده گم شود، علیرغم تصور خیلی ها اصلا علاقه ای به کار در رادیو ندارد چون معتقد است شنونده حرفه ای رادیو بودن و کارمندرادیو جدا از یکدیگر هستند،اما اگر روزی چرخه روزگار چرخید و افتاد وسط رادیو دوست دارد سردبیر باشدمیگوید هدف(به کسر ف) رادیو قرآن و معارف است ، معتقد است رادیو جوان هر روز در حال شکوفایی و پیشرفت است، از رادیو جوان فعلا برنامه های چهل تیکه/با من حرف بزن/دوشنبه ها با شما/فکری از جنس بلور/ پلاسما / کافه رادیو/ واژه ها / آهای دلای با وضو/ بعضی از اینجا شب نیست ها / صدای شکفتن / صبح دانش / کسی صدام میزنه / معمولی نیست / من و جوان / یک سبد ترانه / سبقت آزاد / شنیده میشوید / پاتوق شبانه / بند کفشتو محکم کن/ الفبای جوانی/ آتش پنهان / در کوچه آفتاب / آبی تر ازسپید را دوست دارد و از میان گویندگان آقا، طوفان مهردادیان و از خانمها مریم واعظ پور/ مهرگان سوادکوهی / زهره هاشمی / لاله اکبری / خانم جعفرپور و خانم توکل را اختصاصا دوست دارد و از سردبیرها حامد مرادیان و شهاب نادری و مجتبی امیری و نرگس فتحی و وحید یامین پور را دوست دارد

>> پیوندهای روزانه <<

>>لوگوی وبلاگ من<<
به نام خدا

>>لینک دوستان<<

>>لوگوی دوستان<<

>>هدیه وبلاگ<<

>>آرشیو شده ها<<

>>اشتراک در خبرنامه<<
 

>>آمار وبلاگ<<

>>رتبه ی وبلاگ<<

>>طراح قالب<<
تحلیل آمار سایت و وبلاگ